۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

زمستونو سر ميكنيم . . .


الملك يبقي مع الكفر و لايبقي مع الظلم

بوی عیدی …
بوی عیدی بوی توت بوی کاغذرنگی بوی تند ماهی‌ دودی وسط سفره‌ء نو بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ

با اینا زمستونو سر می‌کنم
با اینا خستگی‌مو در می‌کنم

شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه‌ء عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخورده‌ء لای کتاب

با اینا زمستونو سر می‌کنم
با اینا خستگی مو در می‌کنم

فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا
شوق یک خیز بلند از روی بته‌های نور
برق کفش جفت‌شده تو گنجه‌ها

با اینا زمستونو سر می‌کنم
با اینا خستگی‌مو در می‌کنم

عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب

با اینا زمستونو سر می‌کنم
با اینا خستگی‌مو در می‌کنم

بوی باغچه بوی حوض عطر خوب نذری
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی هوس یه آب‌تنی

با اینا زمستونو سر می‌کنم با اینا خستگی‌مو در می‌کنم
———————
شهیار قنبری لندن 1976 ،1355
آهنگساز : اسفندیار منفردزاده
خواننده : فرهاد

۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه




کلمه:میرحسین موسوی در گفت و گویی صریح با کلمه به سوالاتی که برای افکار عمومی و حامیان جنبش سبز پیرامون حوادث ۲۲ بهمن امسال و برخورد های خشونت آمیز صورت گرفته بوجود آمده بود پاسخ داده و مواضع خود را شفاف مطرح کرد.نخست وزیر امام در این گفت و گو همچنین در خصوص جنبش سبز مردم ایران و ادامه حرکت در مسیر راه سبز امید نکاتی را مطرح کردند.مهندس موسوی در این گفت و گو با انتقاد از راهپیمایی مهندسی شده در ۲۲ بهمن امسال که “تحت تأثیر انتخابات دهم و اتفاقات بعد از آن بود و دولت با هزینه گزاف و بسیج اتوبوس ها و قطارها از سراسر کشور و شکل های خاص اداری سعی کرد اثرات حضور جنبش سبز را در آن خنثی کند،طاقت دیدن یک لباس سبز بر تن راهپیمایان جوان و یا حتی یک تسبیح سبز در دست یک روحانی را نداشتند”تاکید کردند:”افتخار واقعی به شرکت خودجوش مردم در راهپیمایی ۲۵ خرداد و مراسم های بعد از آن است و نه راهپیمایی های مهندسی شده یا احیانا اجباری با این همه هزینه و فضای امنیتی و ارعاب”مهندس موسوی در این مصاحبه همچنین با انتقاد از برخی رویه های موجود در اداره کشور که منجر به ایجاد مشکل برای مردم شده است خاطرنشان کردند”ده ها میلیون ایرانی که در این کشور با سانسور، جلوگیری از آزادی ها و اقدامات سرکوبگرانه، سیاست خارجی دمدمی و ماجراجویانه، سیاست های ویرانگر اقتصادی، رواج فساد و دروغ معترض هستند، خواهان تغییراتی هستند که به آنها مجال می دهد با حاکمیت بر سرنوشت خود، این سرنوشت تحمیلی از سوی کارگزاران بی کفایت را تغییر دهند.ملت ما می خواهد تحت عنوان خصوصی سازی، بیشترین پروژه ها و فعالیت های اقتصادی کشور در بنگاه های شبه دولتی و نیز سپاه جمع نشود.ملت ما می خواهد معلمان کشور بابت درخواست حقوق خود کتک نخورند، کارگران بابت درخواست حق خود مورد تهاجم قرار نگیرند و زنان بابت درخواست رفع تبعیض مورد هجوم تهمت های گوناگون قرار نگیرند.ملت دوست ندارد که این چنین نامه هایش، پیام هایش، گفتگوهای تلفنی اش و پیامک هایش در معرض شنود قرار گیرد”نخست وزیر محبوب امام اما چشم انداز راه سبز امید را نیز در صحبت های خود ترسیم کرده وبار دیگر با تاکید بر حرکت جنبش سبز در چارچوب قانون اساسی تاکید داشتند”مهم آن است که در چهارچوب «هر شهروند، یک رسانه»، هر علاقمند به جنبش سبز، راهی برای گسترش این آگاهی و تعمیق آن در میان همه اقشار و بویژه در اقشار مستضعف جامعه پیدا کند.گسترش اگاهی ها، استراتژی اصلی جنبش است.سبز بودن یعنی «خود» در میان نبودن و خودخواه نبودن. در این راه ما هم در صورت امکان از خیابان ها به صورت مسالمت آمیز و قانونی استفاده می کنیم و هم همه امکانات قانونی دیگر.جنبش سبز بر سر مطالبات خود حق خود محکم ایستاده است.هر اقدامی که در جهت احقاق حقوق مردم و اجرای بدون تنازل قانون اساسی صورت گیرد”

متن کامل گفت و گوی سایت کلمه با میر حسین موسوی به شرح زیر است:

*سه هفته از راهپیمایی ۲۲ بهمن می گذرد و حرف و حدیث زیادی در مورد این راهپیمایی گفته شده است.نظر شما درباره این راهپیمایی چه هست؟

- مراسم ۲۲ بهمن اولین بار نیست که در کشور ما برگزار می شود. این مراسم دنباله راهپیمایی های میلیونی سال ۵۷ به مناسبت های مختلف از جمله تاسوعا، عاشورا و اربعین است. هر ساله کسانی که به انقلاب علاقه دارند در این مراسم شرکت می کنند و معمولا در بسیج مردم برای راهپیمایی، نهادهای سنتی مثل مساجد و هیئت ها نقش بزرگی دارند. معمولا این مراسم در هر سال متأثر از اتفاقات مهم آن سال و فضای سیاسی کشور است و امسال این مراسم تحت تأثیر انتخابات دهم و اتفاقات بعد از آن بود و دولت با هزینه گزاف و بسیج اتوبوس ها و قطارها از سراسر کشور و شکل های خاص اداری سعی کرد اثرات حضور جنبش سبز را در آن خنثی کند.

* راهپیمایی امسال با سال های قبل چه تفاوت هایی داشت؟

- تفاوت ها متأثر از مسائل بعد از انتخابات بود. امسال با توجه به شکل گیری جنبش اجتماعی – سیاسی عظیم سبز، این راهپیمایی به شدت تحت تأثیر نحوه حضور این جنبش در راهپیمایی بود. درهیچ سالی این همه نیروی نظامی و انتظامی و امنیتی به خیابان ها آورده نمی شد. برخوردهای خشن و وحشیانه ای که مخصوصا در میدان صادقیه و بعضی نقاط دیگر دیده شد در سال های قبل نبود. در سال های قبل مردم با هر شکل و قیافه و شعاری که می خواستند در راهپیمایی شرکت می کردند ولی امسال مأموران خشن، حتی طاقت دیدن یک لباس سبز بر تن راهپیمایان جوان و یا حتی یک تسبیح سبز در دست یک روحانی را نداشتند. گمان نمی کنم اثر این برخوردها به سادگی از خاطره مردم برود.

* فکر می کنید حجم مردمی که به جنبش سبز علاقه دارند در این راهپیمایی چقدر بود؟

- آمار دقیقی نمی توان ارایه کرد ولی از طریق قراینی می شود فهمید. یکی از این قراین، وزن جمعیتی راهپیمایی خودجوش ۲۵ خرداد و مقایسه آن با ۲۲ بهمن است و قرینه دیگر فضای خالی میدان آزادی به هنگام سخنرانی و مقایسه آن با سال های پرجمعیت راهپیمایی است. هنوز جوابی برای خالی بودن میدان و این که چرا دوربین ها فقط نقاط محدود نزدیک به جایگاه را رصد می کرده داده نشده است. اینکه مردم مراقب چمن و محیط زیست بوده اند، مخصوصا برای کسانی که سال های قبل حضور مردم در میدان را مشاهده کرده اند، مضحک است. اگر برای نطام تخمین وزن جمعیتی جنبش سبز اهمیت داشت، جلوی ابراز هویت جمعیت های سبز را نمی گرفت. ولی وحشت از آشکار شدن این هویت و دامنه آن، این فرصت تاریخی را گرفت. این امر بیش از جنبش راه سبز، برای حاکمیت مضر بود. روشن است که پنهان نگه داشتن واقعیت، منجر به حذف آن نمی شود و در این مورد بنده یقین دارم که با این برخورد گسترده، این هویت عمیق تر و گسترده تر خواهد شد. ولی بنده و جناب آقای کروبی در مشورتی که داشتیم فکر کردیم پیشنهادی که قبلا داده ایم را تکرار کنیم و آن اینکه اجازه داده شود جنبش راه سبز با توجه به اصل ۲۷ قانون اساسی، برای یک راهپیمایی مردم را دعوت کنند. نحوه استقبال می تواند به حرف و حدیث ها پایان دهد. ما اعتقاد داریم که اگر دعوت جنبش سبز و تشکل های اصلاح طلب و مراجع عظام و دیگر شخصیت های نظام نمی بود، امسال ما یک راهپیمایی بی رمقی داشتیم که اکثریت آن را نیروهای نظامی و انتظامی که از سراسر کشور جمع شده بودن تشکیل می داد، یعنی مسیرهای راهپیمایی وضعیتی می داشتند که میدان آزادی به هنگام سخنرانی داشت.

*گفته می شود تطمیع و تهدید در این راهپیمایی نقش داشته و عده ای به دلیل مسائل مادی در این راهپیمایی شرکت کردند.

- اصطلاح راهپیمایی مهندسی شده را بیشتر می پسندم. بنده با توهین به کسانی که موافق شعارهای جنبش سبز نیستند مخالفم. قرار نیست و قرار نبود که همه با ما هم رأی باشند و اگر کسی با ما هم رأی نیست انسان بدی شمرده شود. همه هموطنان ما هستند. منهای یک عده قمه کش و آدمکش، همه خواهران و برادران ما هستند. حتی نیروهای نظامی و انتظامی برادران ما هستند و می دانیم که مجبور به اعمال خشونت می شوند. البته هزینه های گزاف و استفاده از اهرم های استخدامی و امکانات دولتی برای جمع کردن جمعیت محکوم است. بنده یادم می آید که برای آن که دستگاه دفاعی در زمان جنگ کامیون هایی را برای جبهه در اختیار بگیرد با چه موانع شرعی و اجرایی روبرو بود و حتی در شرایط بسیار بحرانی جنگ، توسط حضرت امام اجازه داده شد از کامیون های شخصی به شرطی استفاده شود که دولت رسما هزینه ها و خسارت های وارده را تقبل کند، که کرد. ولی برای این راهپیمایی، تقریبا بیشترین اتوبوس ها و حتی قطارها برای جمع آوری جمعیت و نیروهای نظامی و انتظامی در اختیار قرار گرفته شده بود. اینگونه مهندسی اجتماعات نه تنها افتخاری ندارد، بلکه شبیه همان ذهنیت استبدادی و رویه های پیش از انقلاب است. در زمان پهلوی ها هم اگر کارمندی در تجمعات مورد نظر آنها شرکت نمی کرد، دچار مشکل می شد. افتخار نظام ما در سال ۵۷ و بعد از آن این بوده که مردم بطور خودجوش در این نوع مراسم شرکت می کردند و افتخار واقعی به شرکت خودجوش مردم در راهپیمایی ۲۵ خرداد و مراسم های بعد از آن است و نه راهپیمایی های مهندسی شده و یا احیانا اجباری با این همه هزینه و فضای امنیتی و ارعاب.

*آیا بین شما و آقایان کروبی و خاتمی مشورتی برای موضع گیری ها و تصمیمات صورت می گیرد؟

- ارتباط با این بزرگواران همیشه وجود دارد. با دستگیری های وسیعی که صورت گرفته، ضرورت این ارتباط مستقیم امروز بیشتر است و بنده خدا را شکر می کنم که هماهنگی خیلی خوبی در این زمینه وجود دارد. البته به نفع کشور بود که بجای سیاست های سرکوب و پرکردن زندان ها، سیاست حمایت از ایجاد یک تشکیلات نیرومند از کسانی که سیاست های ویرانگر موجود را قبول ندارند در چهارچوب نظام وجود داشت و به نظر بنده تنها راه عدم انتقال مدیریت جریان های سیاسی و اجتماعی به خارج از کشور همین است. ولی با انحراف شدید صدا و سیما و یکطرفه شدن آن و بسته شدن روزنامه های کشور و زندانی شدن ده ها روزنامه نگار، به نظر می آید که ایجاد تشکیلاتی که بتواند چهره های مؤثر را دور هم گردآورد تا به صورت آشکار و در چارچوب قانون اساسی کار را به پیش ببرند فعلا منتفی است و هنوز به اعتقاد اینجانب راهبرد «هر شهروند، یک رسانه» و همچنین گسترش فعالیت های شبکه اجتماعی در جهت گسترش آگاهی های سیاسی و اجتماعی، یک ضرورت است و جایگزینی برای آن وجود ندارد. البته این وضع دشوار در کنار ضررهایی که دارد، منافعی هم داشته است و آن اتکا همه علاقمندان به جنبش سبز به خود و شبکه های بیشمار اجتماعی درجامعه است. در این میان، استفاده از فضای مجازی معجزه کرده است و به صورت یک ساختار کاملا قابل اتکا، افراد و شبکه ها را در اتصال و تعامل باهم قرار داده است. شییه بازارهای سنتی که که تعداد زیادی مغازه، حجره، تیمچه، مسجد، قهوه خانه و غیره را به هم متصل می کند و علیرغم تنوع آدم ها و حجره ها، مفهوم بازار یک ساختار به هم پیوسته از واحدها را تداعی می کند. جالب است در یک راسته بازار، می تواند اختلاف عقیده و سلایق و سرمایه وجود داشته باشد، ولی این تنوع، وحدت مفهومی و وحدت عملی بازار را بهم نمی زند، بلکه جزو نقاط قوت آن است.

* تحرکات خیابانی همواره با خشونت شدید روبرو شده است. نمونه آن را در راهپیمایی ۲۲ بهمن در میدان صادقیه دیدیم. آیا راه حل های دیگری برای پیگیری اهداف قانونی جنبش راه سبز وجود دارد؟

- این سؤالی است که خیلی مطرح می شود. در جواب باید گفت که جنبش سبز نباید اهداف خود را فراموش کند، همانطور که نباید دچار روزمرگی و انفعال بشود و استراتژی خود را از یاد ببرد. هدف جنبش سبز از همان اول، اصلاح در چارچوب اصولی روشن بود. نقطه اتصال را همگی رنگ سبز گرفتیم. هدف حداقلی و مطمئن که می توانست اجماع گسترده ای ایجاد کند، تحقق اجرای بدون تنازل قانون اساسی بود. البته افرادی و یا حرکت هایی در این بین پیدا شدند که خواستند از این خط بگذرند و یا به اصطلاح خط شکنی کنند، ولی جنبش راه سبز هیچگاه از اجرای بدون تنازل قانون اساسی منحرف نشده است و انشاء الله تا انتها هم همین راه را خواهد رفت. بنده بارها درباره اهمیت پایبندی راه سبز این نقطه کلیدی صحبت کرده ام و به عنوان یک فرد همراه، حراست از آن را مورد تأکید قرار داده ام. صحنه خیابان ها و آنچه در آن گذشته را باید یکی از راه هایی بشماریم که جنبش سبز تلاش کرده است اهداف و نیات خود را به گوش همه ملت و جهانیان برساند. ولی استفاده از خیابان ها، تنها راه نبوده است. ده ها میلیون ایرانی که در این کشور با سانسور، جلوگیری از آزادی ها و اقدامات سرکوبگرانه، سیاست خارجی دمدمی و ماجراجویانه، سیاست های ویرانگر اقتصادی، رواج فساد و دروغ معترض هستند، خواهان تغییراتی هستند که به آنها مجال می دهد با حاکمیت بر سرنوشت خود، این سرنوشت تحمیلی از سوی کارگزاران بی کفایت را تغییر دهند.

ملت ما می خواهد که در رقابت نفس گیر جهانی و منطقه ای، عقب نیفتد. ملت ما می خواهد با جهان خارج به جای دعوا و دشمنی، تعامل داشته باشد و سیاست خارجی توسعه گرا را دنبال کند. ملت ما می خواهد کالاهای تولیدی، اعم از کشاورزی و صنعتی، زیر سیل خانمان برانداز واردات بی حساب و کتاب، مدفون نشود. ملت ما می خواهد تحت عنوان خصوصی سازی، بیشترین پروژه ها و فعالیت های اقتصادی کشور در بنگاه های شبه دولتی و نیز سپاه جمع نشود. ملت ما می خواهد به شاخص های بیکاری و فقر به عنوان یک وظیفه دینی و اسلامی و ملی اهمیت داده شود و … با انبوه تبلیغات شاخص خط فقر و بیکاری و تورم با دستکاری و دروغ، از چشم مردم پنهان نشود. ملت ما می خواهد معلمان کشور بابت درخواست حقوق خود کتک نخورند، کارگران بابت درخواست حق خود مورد تهاجم قرار نگیرند و زنان بابت درخواست رفع تبعیض مورد هجوم تهمت های گوناگون قرار نگیرند. ملت ما می خواهد حکومت اجازه بدهد که در رسانه ملی، صدای همه ملت شنیده شود و نه افراد خاصی که کاری جز بی انصافی و تهمت زنی ندارند. آحاد ملت ما با یکدیگر دوست هستند و دوست ندارند به دو دسته حزب الله و حزب الشیطان، مردم و خس و خاشاک و گوساله و بزغاله تقسیم شوند.

ملت دوست ندارد که این چنین نامه هایش، پیام هایش، گفتگوهای تلفنی اش و پیامک هایش در معرض شنود قرار گیرد. ملت ما آگاه و رشید است و دوست ندارد عده ای معدود به نام ملت، آزادی های ملت را محدود کنند، حقوق اساسی آنرا تعطیل کنند، روزنامه هایش را ببندند و هر روز دستورالعمل های آمرانه برای نوشتن، گفتن و شنیدن صادر کنند. باید به هر طریق ممکن از سوی جنبش سبز در سطح کشور و در میان همه اقشار، این آگاهی به مردم برسد که این خواست ملت، خواست جنبش سبز هم هست و نه تنها خواست آن است بلکه این مطالبات را همگانی کند. این مطالبات کاملا اسلامی و عین قانون اساسی و کاملا منطبق با مردم ساالاری دینی ماست. این خواسته ها نه جنبه ضدشرعی دارند که باعث فرمان تیر و قتل و زندانی شود، نه جنبه ضدملی و نه جنبه ضد نظام. این ها حقوق مردم هستند و به همین دلیل مردم از آن حمایت می کنند. آزادی، حقوق بشر، رفع تبعیض ها، تحمل عقاید و نظریات مختلف، مقابله با فساد و تباهی و قانون گریزی، مواردی نیستند که پیگیری آنها چه در سطح خیابان و چه از طریق رسانه ها جرم باشد. برعکس، جلوگیری از طرح این مطالبات، علامت استبداد و تحریف اهداف انقلاب اسلامی است که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شده است.

در پاسخ به سؤال شما باید بدانیم که که زمینه هر تغییر اساسی در جهت اصلاح گری، گسترش آگاهی است. بدون آگاهی گسترده در سطح جامعه، امکان تغییر وجود ندارد. افشاندن بذر آگاهی و گسترش آن به همه اقشار و همه نقاط کشور، تنها از طریق حضور خیابانی فراهم نمی آید، گرچه اجتماعات، حق مردم و یکی از امکانات آنها برای نیل به اهداف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنهاست. مهم آن است که در چهارچوب «هر شهروند، یک رسانه»، هر علاقمند به جنبش سبز، راهی برای گسترش این آگاهی و تعمیق آن در میان همه اقشار و بویژه در اقشار مستضعف جامعه پیدا کند. گسترش اگاهی ها، استراتژی اصلی جنبش است. البته باید متواضع باشیم. هدف آن نیست که تغییرات ناشی از این استراتژی حتما بدست سبزها اتفاق بیفتد. سبز بودن یعنی «خود» در میان نبودن و خودخواه نبودن. در این راه ما هم در صورت امکان از خیابان ها به صورت مسالمت آمیز و قانونی استفاده می کنیم و هم همه امکانات قانونی دیگر. می خواهم به عنوان یک همراه جنبش سبز، باز هم بر گسترش آگاهی در سطح ملی به عنوان مهم ترین وسیله برای نیل به پیروزی تأکید کنم. ما می خواهیم اهدافمان را در کنار مردم و با آنها بدست آوریم.


* نقش حاکمیت و نظام و یا جناح های دیگر را درارتباط با تغییرات چگونه می بینید؟

- جنبش سبز بر سر مطالبات خود حق خود محکم ایستاده است و هر چه آگاهی ملت به حقوق خود بیشتر شود، نیروی عظیم تری پشت این مطالبات قرار خواهد گرفت. این آگاهی، جان های مردم کشور را تغییر خواهد داد و این تغییر، سرمایه ملت برای تغییرات سیاسی و اجتماعی است. نکته ای که دوست دارم به عنوان یک همراه کوچک به علاقمندان راه سبز عرض کنم این است که هدف ما، تغییر در چهارچوب نظام است. ولی هدف آن نیست که این تغییرات حتما بدست این یا آن فرد صورت بگیرد. ما باید یک اصل اخلاقی را بیاد داشته باشیم و آن تصدیق درستی، خوبی و زیبایی است، حتی اگر این درستی و خوبی بدست ما صورت نپذیرد. به همین دلیل، ضمن آن که محکم بر روی خواسته های خود ایستاده ایم، ولی کم هزینه تر می بینیم اگر خود حاکمیت به سمت این راه حل ها که برآمده از خواست ملت و میثاق ملی ماست پیش برود. بنده خیلی واضح و آشکار می گویم هر اقدامی که در جهت احقاق حقوق مردم و اجرای بدون تنازل قانون اساسی صورت گیرد، ما آن را نه علامت ضعف حاکمیت خواهیم شمرد و نه آن را خوار و کوچک جلوه خواهیم داد، بلکه آن اقدام علامت قدرت جمهوری اسلامی خواهد بود. ما دوست داریم که خود حاکمیت، متشکل از همه ارکان آن، تضمین های لازم را برای انتخابات های آزاد، رقابتی و غیرگزینشی فراهم آورد.

ما دوست داریم خود حاکمیت به دنبال آزادی زندانیان، توسعه سیاسی و گسترش فرهنگ آزادی و تنوع رسانه ها و آزادی آنها باشد. بنده صریحا می گویم انتشار «کلمه سبز» و «اعتماد ملی» حتی اگر ضرری هم داشته باشد، ضرر آن کمتر از رسانه های غیرملی داخلی و رسانه های خارجی است. می دانم قبول نخواهد شد، یا حداقل در شرایط کنونی قبول نخواهد شد. ولی می گویم وجود کانال یا کانال های رادیویی و تلویزیونی برای جنبش سبز، نظام را تقویت می کند و به وحدت ملی کمک می کند. بنده ترس آن را دارم که محدودیت های فکری باعث شود ما از کشورهای دست چندم منطقه هم عقب بیفتیم و نمی دانم چگونه ملت ما می تواند از خود در مقابل امواج برون مرزی که قطعا به فکر مصالح ملی خودشان هستند، محافظت نماید. مضحک است اگر تصور کنیم با پخش پارازیت، هک کردن ها و فیلتر کردن ها، این امواج را می توانیم کنترل کنیم.

به هر حال، حاکمیت و جناح های مختلف سیاسی، اگر واقع بین باشند، باید بدانند همانطور که جنبش سبز در روز ۲۲ بهمن حضور داشت، آینده خوب برای کشور هم در گرو ایجاد زمینه برای وحدت بین همه مردم و اقشار مردم است و نه توصیف بخش قابل توجهی از ملت به «خس و خاشاک»، «گوساله و بزغاله» و «یک قشر محدود و اندک». سیره پیامبران و امامان ما نشان می دهد که هیچگاه حتی به دشمنان دین دشنام نمی دادند. آنها برای کرامت انسانی ارزش قایل بودند و بجای قضاوت درباره ی انسان ها، با رفتار رحمانی شان سعی می کردند فطرت خداجوی همه آنها را به سوی حق جذب کنن. مردم ما نمی توانند تحمل کنند که به نام دین رفتار های غیر دینی بلکه ضد دینی رواج یابد. وقتی در قرآن صحبت از پیامبر و یارانش می شود، آنان را به مهربانی در میان خود و مقابله محکم با دشمنان بشریت توصیف می کند و قطعا نه در زمان پیامبر و نه بعد از ایشان، همه مسلمانان به یک درجه از ایمان نبودند. مردم ما به خوبی فرق میان دینداری رحمانی و قدرت طلبی در لباس دین را می فهمند. این تعریف یک ملت نیست. این حاکمیت یک فرقه است و دزدیدن مفهوم ایرانیت و حس ملی و این خطرناک ترین راهبردی است که ما اکنون در مقابل آن قرار داریم. سلاح ما در مقابل چنین کژراهه ای، رفتن به سمت میثاق ملی و مذهبی مان و تکیه بر آرمان هایی است که به ایرانی پیشرفته و صلح جو در سطح جهانی و در سطح ملی منجر می شود. در چنین حالتی است که می توان امید داشت مثل سال های دفاع مقدس، همه ملت در مقابل خطرات، متحدا حضور پیدا کند. ملت همه اقشار، همه قومیت ها، همه فرهنگ ه و همه جناح هاست. علاقمندان به جنبش راه سبز به ایرانی بودن خود و همه نمادهای آن افتخار می کنند و طبیعی است که با این روحیه و منش، به تغییر رنگ پرچم کشورمان به شدت مشکوک هستیم و آن را محکمترین دلیل برای عدم علاقه یک فرقه به منافع و ارزش ها و فرهنگ ملی می دانیم.

* در اطلاعیه شماره ۱۷ راه حل هایی برای برون رفت اعلام شده است. آیا غیر از راه حل های ارایه شده، راه حل های دیگری هم می تواند مورد توجه قرار گیرد؟

- یک نکته بسیار حساس در مورد اطلاعیه شماره ۱۷ آن است که قبول وجود بحران، به عنوان بخشی از راه حل شمرده شده است. از سوی دیگر بنده اعتقاد ندارم که راهی برای حل دفعی و ناگهانی این بحران وجود دارد. به عنوان مثال، نمی توان یک راهپیمایی مهندسی شده ترتیب داد و دل خوش کرد که همه چیز تمام شده است. مهم آن است که اکنون قدم هایی برداشته شود که به فرایند بهبود اوضاع دامن بزند. شما در نظر بیاورید که امروز اعلام شود که همه زندانی های سیاسی آزاد شده اند. بنده یقین دارم که این اقدام قبل از جناح ها و گروه ها، مورد اقبال همه مردم کشورمان قرار خواهد گرفت. و یا شاهد خودداری از خشونت و شهامت ابراز محبت به مردم خوبی که صرفا حق خود را می خواهند و می خواهند از فضای اختناق رهایی یابند باشیم.

ما اثر خس و خاشاک نامیدن مردم را دیده ایم. بگذاریم یکبار هم با احترام با مردم صحبت کنیم. در بعضی موارد، اجتناب از برخی اقدامات نامناسب می تواند به بهبود فضای ملی کمک کند. مثالش رفتار وحشیانه در میدان صادقیه در ۲۲ بهمن و امثال آن و حمله به مردم و خانواده شهدا و فرزندان آنهاست. چه کسی می تواند ادعا کند که این اقدامات فضاحت بار می تواند به نظام ما کمک کند؟ آیا پیوستن آقایان خاتمی و کروبی به صفوف مردم و اعلام عملی وحدت و یکپارچگی به حل بحران کمک می کند یا فرستادن عده ای چماقدار و قمه و زنجیر بدست برای اجرای استراتژی نصر با رعب؟ آیا حکومت می تواند راه حل را در ترساندن ملت بداند؟ اگر چنین پیروری هنر بود، ما و همه جهانیان، حمله صدام به حلبچه را محکوم نمی کردیم و نمی گفتیم او به مردم کشور خود هم رحم ندارد. فیلمی که اخیرا در مورد حمله به خوابگاه دانشجویان پخش شد نشان می دهد که تا چه اندازه روحیه فرقه گرایی، سبعیت ایجاد می کند.

به نظر کسانی که مشغول ضرب و شتم دانشجویان هستند، فرزندان این ملت از حیوانات هم کم ارزش تر می نماید و فاجعه بارتر اینکه در سطوح مختلف، مسئولین می گویند که نمی دانند حمله کنندگان چه کسانی هستند. این توهینی بدتر به شعور دانشجویان و مردم است. آنچه در این فیلم جالب توجه است این است که در میان همین افراد نیروی انتظامی، کسانی دیده می شوند که دیگران را از ضرب و شتم نهی می کنند. ای کاش نیروی انتظامی و نیروهای امنیتی کشور، اقتدار را نه در سرکوب و ضرب و شتم، بلکه در ایجاد فضای امن برای همه ایراانیان، صرف نظر از طرز فکر و عقایدشان، می دانستند. چه ضرورتی داشت فضای میدان صادقیه با نارنجک فلفلی و شیمیایی آلوده شود؟ همه این روش ها، ما را از راه حل های منطقی دور می کند. تضمین انتخابات آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و سالم، کلیدی ترین بخش راه حل هاست. اگر این امر حل نشود، ریزش مشروعیت نظام سرعت خواهد گرفت. جنبش راه سبز باید بطور مکرر و در هر شرایط و مکان، روی انتخابات آزاد، رقابتی و غیرگزینشی تأکید کند. همانطور که آزادی زندانی ها، آزادی رسانه ها و برچیده شدن فضای امنیتی در جای خود بسیار مهم هستند و باید ضرورت این راه حل ها را نه تنها به گوش حاکمیت، بلکه به گوش همه مردم کشورمان برسانیم.

*درباره نسبت گروه های مرجع و جنبش راه سبز حرف و حدیث زیادی وجود دارد. نظر شما چیست؟

- جنبش سبز حرکتی است که از بطن گره های مرجع مهم جامعه ما متولد شده و در ارتباط با این گروه ها هم رشد کرده است. در این زمینه بعنوان مثال به نامه ۱۱۶ استاد دانشگاه تربیت مدرس اشاره می کنم. این دانشگاه فرزند انقلاب است و بنده هم به عنوان یک عضو کوچک از خدمتگزاران اول انقلاب، در شکل گیری آن نقش داشته ام. همه می دانند که این دانشگاه دوره کارشناسی ندارد و هرم سنی آن نسبت به سایر دانشگاه ها بالا است. در کارکنان و دانشجویان آن، فراوانند کسانی که که در فعالت های اول انقلاب نقش فراوانی داشته اند. ۱۱۶ تن از اساتید این دانشگاه در کنار بیانیه های مشابه فراوان سایر دانشگاه ها و بیانیه های انجمن های اسلامی و نهادهای دانشگاهی دیگر نشان می دهد تا چه حد حضور جنبش در دانشگاه ها و در میان دانشگاهیان جدی و فراگیر است. بنده می خواهم بگویم همین نسبت را شما در میان پزشکان، معلمان، مهندسین، کارگران، جنبش زنان، ورزشکاران و هنرمندان و دیگر گروه های مرجع می توانید بیابید. یک نگاه ساده و بدون تعصب به جشنواره های دهه فجر نشان خواهد داد که هنرمندان به عنوان قشری به شدت تأثیرگذار کجا ایستاده اند. گفته می شود بعد از انتخابات، نزدیک هزار کلیپ و سرود در مورد جنبش سبز یا حوادث مربوط به آن ساخته شده و تعداد زیادی کاریکاتور، پوستر و نقاشی و سایر تولیدات هنری خلق شده است. چنین تحرکی در تاریخ فرهنگ کشور ما و شاید فرهنگ های جهانی بی نظیر است. بنده ارتباط وثیق جنبش راه سبز با گروه های مرجع را بهترین دلیل برای امید به تحقق خواستهای جنبش در آینده کشورمان می دانم. چرا وقتی میلیون ها دانشجو در سراسر کشور در پشت جنبش سبز است، به آینده امیدوار نباشیم؟

* در مورد روحانیون چطور؟

- در بدنه جنبش، تعداد قابل ملاحظه ای از روحانیون متعهد و آگاه و مبارز حضور دارند. سبزها باید بدانند موضعگیری چند نفر روحانی تندرو و مغرض، نظر همه روحانیت و مراجع نیست. روحانیت اصیل ما هیچگاه مردم را با الفاظ رکیک خطاب نمی کنند یا از قتل و ریختن خون و در محبس کردن بیگناهان حمایت نمی کنند. روحانیت اصیل ما می داند که تهمت و شکنجه و آبروی دیگران را ریختن و تجسس حکمش در اسلام چیست. روحانیون واقعی ما مصالح اسلامی و ملی را از منافع فرقه ای و جناحی تشخیص می دهد و این روحانیون در کنار دانشگاه و متحد با دانشگاهیان هستند و اهمیت این وحدت را می دانند ما روحانیون فعال در جنبش سبز را ذخیره جنبش و پشتوانه بسیار مهم آن می دانیم. حضور آنها در جنبش سبز در شرایطی که از انواع روش ها و وسایل برای متهم کردن راه سبز به بی دینی و وابستگی به بیگانگان استفاده می شود، جنبه حیاتی دارد.

به همین دلیل، به همه کسانی که به امید اینده ای بهتر برای ایران عزیز به جنبش پیوسته اند عرض می کنم که پیوسته مراقب باشیم در دام تبلیغاتی که می خواهد روحانیت کشور را به جنبش بی اعتماد کند نیفتیم. کارناوال روز عاشورای سال ۷۶ و نمایش ها و تمهیدات شبیه آن از یادمان نرود. مخالفان جنبش اگر نه همه، ولی بخشی از آن، به هیچ اصول اخلاقی و دینی پایبند نیستند.

*پیشنهاد شما در مورد مراسم چهارشنبه سوری چیست؟

- مراسم این روز، یادمان جشنواره نور علیه تاریکی است اما علاقمندان به جنبش راه سبز ضمن انکه به نمادها و مراسم ملی و مذهبی دلبستگی دارند، حاضر نیستند که این نوع مراسم ها باعث اذیت و آزار مردم بشود. مخصوصا توجه کنیم که ممکن است مخالفان جنبش بخواهند با برنامه ای که قبلا هم مشابه آن را اجرا کرده اند، جنبش سبز را بدنام کنند. بنده مطمئن هستم که سبزها در هیچ برنامه هنجارشکنانه یا تخریبی که موجب اذیت و ازار مردم بشود شرکت نخواهند کرد. ایجاد انفجار و آتش سوزی با مشی جنبش سبز که تلاش کرده است همواره حرکت هایش مسالمت آمیز و عمیق باشد سازگاری ندارد. سبز بودن به لباس و نماد نیست. سبز بودن به رفتار و اخلاق است. اگر این اصل مهم مورد توجه قرار گیرد و اعضای جنبش یکدیگر را به رعایت آن توصیه کنند، قطعا از آسیب هایی که ممکن است عده ای در لباس جنبش سبز انجام دهند جلوگیری خواهند کرد.

*و نکته آخر؟

- بنده آرزو دارم روزی در کشور شرایطی ایجاد شود که مجموعه پوسترها، نقاشی ها، کلیپ ها و سایر آثار هنری خلق شده یک سال گذشته بدون سانسور به نمایش گذاشته شود و می دانم که انشاء الله با امید و حرکت جنبش سبز، روزی شاهد چنین نمایشگاهی که نشان دهنده شور و شوق ها و دغدغه های ملی ماست، خواهیم بود.


http://mort3.blogfa.com

۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

هادی خامنه ای: باید در نهاد روحانیت به نقد درونی بپردازیم

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران: آخرین سال حیات حضرت امام خمینی (س)را می توان سال فصل الخطاب ها دانست. سالی که مهمترین نامه ها و پیام های حیاتی رهبر کبیر انقلاب اسلامی برای آیندگان نوشته شد. علاوه بر وصیت نامه الهی-سیاسی؛ پیام های مهمی چون بازگشت به قانون، منشور برادری و منشور روحانیت از این جمله است. پیش از این به مناسبت سالگرد صدور، منشور برادری و بازگشت به قانون با اتکا به یادداشت ها و مصاحبه های گوناگون مورد کنکاش و تفسیر قرار گرفته است. اینک به مناسبت سوم اسفند 1367 سالروز صدورمنشور روحانیت به بازخوانی این پیام تاریخی می پردازیم:
سید هادی خامنه ای روحانی اصلاح طلب ، از جمله افرادی است که در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران به کندوکاو منشور روحانیت پرداخته است. او در این گفتگو، به مباحثی چون دلایل صدور منشور، ریشه های تحجر و تقدس نمایی برخی روحانیون، توصیه های امام به روحانیت و از همه مهمتر اهمیت نقد دورنی روحانیت می پردازد. جان کلام هادی خامنه ای آنجاست که می گوید:« ما باید در نهاد روحانیت به جای اینکه تقدس را عاملی در برابر کند و کاو قرار بدهیم دلسوزانه به نقد درونی آن بپردازیم. این کار نه تنها به ضعف روحانیت نمی انجامد بلکه عامل بقای این نهاد مقدس هم خواهد بود.»
دبیر کل مجمع نیروهای خط امام درباره علت صدور منشور روحانیت در اسفند سال 1367 گفت:دلیل این منشور هم قبل ازهر چیز تجربه های تلخی بود که در طول تاریخ گذشته دانشته ایم.در پیام امام از شکارچیان استعداد یاد شده که در کمین جامعه اسلامی هستند باید همواره این انتظار را داشته باشیم که جهان خواران از راههای مختلف تلاش کنند تا جامعه اسلامی را دچار مشکل کنند.امام بیم این تلاش ها را داشتند و با تمام وجود در مقابل اندیشه اجنبی ایستادگی کردند.خیلی ساده اندیشی است اگر فکر کنیم در شرایط فعلی دیگر مشکلی جامعه اسلامی را تهدید نمی کند روحانیون همیشه باید خود را در معرض علامت دشمنان داخلی و خارجی احساس کنند و برحذر باشند.مکر و فریبی که جهانخواران در برابر اسلام و روحانیت اصیل داشته اند همیشه در وضع ثابتی باقی نمی ماند بلکه متناسب با شرایط اجتماعی و سیاسی روز تغییر پیدا می کنند.


برخی روحانیون هنوز به دو جریان خطرناک مقدس نمایی و تحجر گرایی آلوده اند
وی گفت:امام برای روحانیون خطرناک و مضر سه خصوصیت در نظر گرفته اند: وابسته،مقدس نماوتحجر گرا روحانیون وابسته حقوق و مواجب از رژیم جهانخوار می گیرندو در راستای اهداف آنها کار می کنند.روحانیون مقدس نما،عرق دین ندارند اما در لباس روحانیت با ریاکاری بدنبال منافع خود هستند. روحانیون تحجر گرا کج فکرند و اندیشه آنها با اسلام واقعی فرق می کند.
آنچه امام در منشور روحانیت از آن پرده برداشته اند، از اول اسلام وجود داشته است. این دو دسته در دو صف متمایز حضور داشته اند تنها نام ها و فرقه بندی آنها با هم فرق داشته است. خصوصیات آنها همیشه یکسان بود. یک عده به کارایی اسلام در هر زمان و مکان اعتنقاد داشتند برای تکریم انسان و پیاده کردن عدالت فعالیت می کردند. و عده دیگر در برابر آنها بودند یک سلسله تحجرها باعث شده بود که از اهداف اسلام دور بمانند.
وی در این مورد که آیا این جریانات در حال حاضر هم حضور دارند؟ گفت : این دو طیف هنوز هستند و کار خود را انجام می دهند. آنچه امام در منشور روحانیت مطرح کرده است هنوز جریان دارد. برخی روحانیون هنوز به دو جریان خطرناک مقدس نمایی و تحجر گرایی آلوده اند کسانی هستند که مصداق تحجر گرایی و مقدس نمایی هستند.امام می دانستند که روحانیون اصیل و مبارز که همیشه در خط امام بودند در آینده مورد هجمه قرار خواهد گرفت. با صدور این منشور مهم تذکر دادند که گلوله زخم زبان خودی ها و دورویی بدتر از گلوله سربی دشمنان بود. تعبیراتی مانند شایعه پراکنی ایادی شاه و آمریکا تعبیرات قابل توجه است. اینکه امام می گویند شکست خوردگان دیروز سیاستمداران امروز شده اند، جای تامل است.
وی اظهار داشت :اهمیت صدور منشور روحانیت در آن موقع افشای توطئه ها و کارشکنی های قشر خطرناک درون روحانیت است که در ادامه حیات انقلاب با بوجود آمدن فرصت ها با قدرت بیشتری به کار خود ادامه می دهند اگر چه شکل عمل و تاکتیک آنها تغییر یافته ولی مرام و اهدافشان همان اهداف مضر قبلی است. نسل امروز و آیندگان باید با توطئه این جریانات آشنا شوند. هادی خامنه ای اظهار داشت :ویژگی متحجرین این است که نفوذی عمل می کنند هیچگاه صریح وارد صحنه نمی شوند. اغلب چهره دلسوزی برای اسلام و انقلاب می گیرند شعارهای فریبنده می دهند عناصر اصلی اصلی انقلاب را تخریب می کنند و چهره امام و انقلاب را تخریب می کنند.

هشدار امام تنها برای یک مقطع خاص نبود
نماینده ادوار مجلس با اشاره به اینکه حضرت امام در منشور روحانیت صریحا نسبت به انجمن حجتیه، مقدس نماها و متحجران هشدار می دهند گفت حجتیه ها با این شعار آمدند که بهائیت مبارز بکنند در حالیکه بهائیت ریشه سیاسی داشت نمی شد با آنها برخورد ایدئولوژیک کرد. اولین شرط حجتیه برای اعضای خود عدم دخالت در سیاست و مبارزه بود. در مصاحبه ای که مرحوم مفتح با مرحوم حلبی سردسته حجتیه ها داشت، حلبی به مفتح صریحا گفته بود که ما نه تنها با رژیم پهلوی مبارزه نمی کنیم بلکه با آن همکاری می کنیم.
حجتیه ای ها نه تنها اهل مبارزه نبودند بلکه علیه انقلاب کارشکنی زیاد می کردند امام در این منشور به انجمن حجتیه اشاره می کند و تاکید می کنند که عناصر وابسته به آنها هر کجا که باشند و در هر رده ای که باشند نباید وارد نظام اداری و سیاسی کشور شوند.
وی ادامه داد :‌این هشدار تنها برای این مقطع نبوده است چون این توطئه ها همیشه با تاکتیک های زمان ومکان است. باید همه مردم با شکل و نوع آن آشنایی داشته باشند منشور درسی است برای همیشه و همه مردم.
هادی خامنه ای اظهار داشت : با بررسی خصوصیاتی که امام در منشور برای این قشر خطرناک برشمرده است، می توان مصادیق آنها را در شرایط حاضر شناخت. منظور امام از مارهای افعی شده کسانی نیستند که سالهای سال درکنار امام مبارزه کرده اند.بلکه کسانی هستند که در دوران مبارزه در برابر امام بودند. با شناخت مخالفان امام می توان به مصادیق مارهای افعلی شده را شناخت برخی از این افرادهنوز هم هستند و به شکل دیگری فعالیت می کنند و برخی دیگر هم تازه به عرصه آمده اند.مقایسه مصداقی آنها با اندیشه های امام می توان ذهن انسان را راهنمایی بکند.


باید در نهاد روحانیت به نقد درونی بپردازیم
خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی جماران پرسید :درباره اهیمیت توجه به فقه پویای شیعه و نقش آن در جلوگیری از رشد خطراتی که نهاد روحانیت را تهدید می کند شما چه نظری دارید؟ هادی خامنه ای پاسخ داد :فقه پویا همان فقهی است که در چارچوب اهداف اصلی اسلام است و در قرآن به صراحت مورد بحث قرار گرفته است. انبیا آمده اند که عدالت و قسط را برپا دارند. فقه پویا ابزاری برای این اصل است. فقه پویا این نیست که منابع اصلی را کنار بگذاریم بلکه حرکت در چار چوب همان اصول بر مبنای زمان ومکان است.فقهی که امام درعمل و اندیشه تجسم آن هست می تواند جامعه را در برابر خطراتی که روحانیت و اسلام را تهدید می کند، حفظ کند. وی در پایان توصیه کرد :ما باید در نهاد روحانیت به جای اینکه تقدس را عاملی در برابر کند و کاو قرار بدهیم دلسوزانه به نقد درونی آن بپردازیم. این کار نه تنها به ضعف روحانیت نمی انجامد بلکه عامل بقای این نهاد مقدس هم خواهد بود این کار مسلما مورد توجه آیندگان قرار می گیرد.
وی گفت :این منشور می توانند آینده تمام نمایی برای امروز و آینده باشد جریاناتی که آینده انقلاب را تهدید می کنند باید با عنایت به این منشور از طرف مردم شناخته شود. منشور روحانیت باید مورد توجه جدی جریانات دلسوز نظام قرار گیرد.

۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

22 بهمن بردیم یا باختیم؟





خسته ايم، اما زنده باد اميد!
عده اي مي گويند: "چرا روز بيست و دو بهمن، آن اتفاق بزرگي كه همه منتظرش بوديم نيفتاد؟ همان اتفاقي كه بعضي ها وعده اش را داده بودند؟ يعني سرنگوني حكومت!" بعضي از ما دچار خستگي و نااميدي شده اند، و يا حتي ممكن است از ادامه مقاومت و مبارزه خسته شده باشند. اما عده اي هم هنوز اميدوارند ولي با اين حال سئوالاتي دارند. سئوالها زياد است: "چه كنيم؟ حالا بايد چه كنيم؟"
"خستگي"، بخشي از "واقعيت تلاش" است. آدمي كه راهي نرفته و تلاشي نكرده، هرگز خسته هم نمي شود. حتي نااميدي هم، بخشي از تلاش اميدوارانه است. گاهي حتي براي يك آدم اميدوار، لحظاتي پيش مي آيد كه ديگر اميدش را از دست مي دهد. بعضي از بچه هاي تلاشگر هم ممكن است يكهو بپرسند: "ما براي چه داريم مبارزه مي كنيم؟ چرا داريم خودمان را به كشتن مي دهيم؟ مي ميريم تا زندگي بهتري بكنيم؟! اين ديگر يعني چه؟ خب بگذار اينها حكومتشان را بكنند! بگذار هر غلطي مي خواهند بكنند! ما خسته شديم!"
اين اتفاق براي من و بچه هايم در طول چهارماه فرار و زندگي مخفي و پر اضطراب بارها روي مي داد. بارها خستگي و كلافگي ما را از پاي در مي آورد اما اميد باعث مي شد يكبار بنشينيم و از بالا تا پايين به كاري كه مي كنيم فكر كنيم. ما غالبا" از درون همين خستگي و بيم و اميد، دوباره به ياد كساني مي افتاديم كه بيش از اين هزينه داده و اكنون يا قرباني شده اند و يا در زندانها شكنجه مي شوند و آزار مي بينند. بعد انرژي ما بازسازي شده بود. راه مي افتاديم.
وقتي مبارزه زمانبر است و حريف مان از هيچ وحشي گري و سركوبي رويگردان نيست، ممكن است گاهي چنين شويم؛ خسته، و حتي نااميد. بهتر است اين وقتها بنشينيم و اول خستگي مان را از تن بيرون كنيم و بعد فكر كنيم. نبايد بگذاريم خستگي را با يأس و نااميدي اشتباه بگيريم. ما فقط خسته شده ايم و با كمي استراحت، دوباره همان مبارز قوي خواهيم بود. بايد ببينيم چطور مي شود بعد از اين خستگي، دوباره نيرو و انرژي گرفت؟ با اميد؟ با شعار؟ با تبليغات؟ من مي گويم با "آگاهي"! با آگاه شدن از آنچه واقعيت دارد مي توان اميدوار شد و يا نااميد!
كافي است چند ديده بان صادق بر بلندايي بروند و از آن بالا براي ما كه اين پايين نشسته ايم و خسته و احتمالا" نااميديم، شرح بدهند كه در صحنه واقعيت چه مي بينند؟ برايمان بگويند بيرون از اينجا، واقعيت آرايش نيروهاي ما و دشمن چطور است؟ و ما در صحنه واقعيت، در كجاي ميدان نبرد قرار داريم؟ همين. اين كار كيست؟ چه كساني مي توانند ديده بانان خوب و مورد وثوقي باشند و راستش را برايمان شرح بدهند؟ شايد تحليلگران. روزنامه نگاران. مفسران. و خود شما شهروندان آگاه.
دنيا تازه دارد تصاوير واقعي 22 بهمن را از فراز تبليغات ساختگي حكومت مي بيند. من در برنامه روز جمعه به بخشي از ديده هايم از اين حركت مردمي اشاراتي كردم. حالا مي خواهم آنها را فهرست وار بگويم. بگذاريد به عنوان يك تحليلگر از فراز يك بلندي كه مي توانم تقريبا" تمام صحنه نبرد را ببينم، برايتان شرح بدهم ما در چه وضعي قرار داريم و حكومت در چه وضعي است؟ بعد كه ديديم آرايش واقعي ما و آنها چگونه است، بنشينيم و ببينيم حالا چه بايد بكنيم؟ موافقيد؟


اول: روز 22 بهمن، كودتاچيان "تمام" نيروهاي خود را براي تصرف ميدان آزادي تهران آوردند. صف اتوبوسها و خاك سفري كه بر تن آن صدها هزار نفر نشسته است، گوياي همين واقعيت بود. اين جمعيت، "تمام دارائي حكومت" از مردم ايران بود. اين همه همان ميليونها نفري است كه آقاي خامنه اي مي گويد از نظام او حمايت مي كنند. آنها از تمام كشور توانستند همين مقدار را جمع آوري كنند تا ميدان آزادي را تصرف نمايند و البته در شهرستانها هم تظاهرات سنتي كم شماري برگزار شد. كودتاچيان قبلا" شهرستانها را با سركوب و ارعاب و بازداشت نيروهاي مؤثر، كنترل كرده بودند و حالا شهرستانها با جمعيتي خيلي به تظاهرات سنتي 22 بهمن مشغول بودند و نمايش ملت هميشه در صحنه در ميدان آزادي تهران برپا شد. حالا اگر تمام اين جمعيت را جمع بزنيم، آيا طرفداران حكومت اسلامي را مي توان با واحد "ميليونها" شمارش كرد؟ پس آنها پرشمار نيستند و در اقليت قرار دارند.
دوم: براي اولين بار بعد از سال 57، در راهپيمايي رسمي روز 22 بهمن، از ايران "دو صدا" بيرون آمد. يكي صداي رسمي حكومت بود كه باز براي جهان شاخ و شانه كشيد و دومي كه بسيار مهم بود صداي اعتراض و مخالفت مردم به اين حكومت بود. اين كار بزرگ را شما كرديد كه اكنون در رسانه هاي جهان از دو صداي ايرانيها سخن مي گويند.
سوم: حكومت مجبور شد لحن خود را حقيقي كند. لحن حكومتي ترسيده و وحشتزده كه با مردم داخل با زبان "باتوم" سخن گفت و با دنياي خارج با زبان تهديد و بمب و اورانيوم 20 درصدي حرف زد. اين لحن، لحن يك حكومت پيروز نيست.
چهارم: لحن پيام تشكر! خامنه اي از ملت هميشه در صحنه، سرشار بود از عصبيت و فحاشي با معترضان و تحقير آنان. آيا اين لحن يك رهبر پيروز است يا ادبيات يك رهبر زبون و شكست خورده و ترسيده؟ چه كسي آقاي خامنه اي را به اين حد از ترس و استيصال رسانده است؟ شما مردم. شما مردمي كه نبايد فراموش كنيد چقدر قدرت بالايي داريد.
پنجم: بعد از رد شدن وانت از روي مردم در عاشورا، تهديد معترضان به اينكه اگر 22 بهمن دستگير شويد، تا 20 فروردين علي الحساب در زندان مي مانيد، بعد از كشتن خواهر زاده موسوي و ضرب و شتم كروبي و حمله به سخنراني خاتمي در جماران، آنان و تمام معترضان بدون هراس به ميدان آمدند. باز كتك خوردند ولي آمدند. آيا اين نشانه شكست ماست؟
آيا همين چند نكته كوتاه، منشأ اميد است يا نااميدي؟ آيا داشتن چنين قدرتي در مردم، ما را اميدوارتر مي كند يا نااميد؟ من مي گويم تا چشمان فرزندان ما در زندانها به عمل و اقدام ماست، ما بهانه اي براي نااميدي نداريم. تا به هدف نهايي نرسيم، حق نداريم نااميد باشيم. مي توانيم خسته باشيم اما نااميد هرگز. يأس ما بهترين سلاح كودتاچيان است! پس اگرچه از نبرد با اين اختاپوس گهگاه خسته مي شويم، اما مبارزه را تا پيروزي ادامه مي دهيم! تمام دست و پاهاي اين اختاپوس را يك به يك قطع مي كنيم تا به رهايي برسيم و آزادي را در آغوش بگيريم. پس زنده باد اميد!