۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

22 بهمن بردیم یا باختیم؟





خسته ايم، اما زنده باد اميد!
عده اي مي گويند: "چرا روز بيست و دو بهمن، آن اتفاق بزرگي كه همه منتظرش بوديم نيفتاد؟ همان اتفاقي كه بعضي ها وعده اش را داده بودند؟ يعني سرنگوني حكومت!" بعضي از ما دچار خستگي و نااميدي شده اند، و يا حتي ممكن است از ادامه مقاومت و مبارزه خسته شده باشند. اما عده اي هم هنوز اميدوارند ولي با اين حال سئوالاتي دارند. سئوالها زياد است: "چه كنيم؟ حالا بايد چه كنيم؟"
"خستگي"، بخشي از "واقعيت تلاش" است. آدمي كه راهي نرفته و تلاشي نكرده، هرگز خسته هم نمي شود. حتي نااميدي هم، بخشي از تلاش اميدوارانه است. گاهي حتي براي يك آدم اميدوار، لحظاتي پيش مي آيد كه ديگر اميدش را از دست مي دهد. بعضي از بچه هاي تلاشگر هم ممكن است يكهو بپرسند: "ما براي چه داريم مبارزه مي كنيم؟ چرا داريم خودمان را به كشتن مي دهيم؟ مي ميريم تا زندگي بهتري بكنيم؟! اين ديگر يعني چه؟ خب بگذار اينها حكومتشان را بكنند! بگذار هر غلطي مي خواهند بكنند! ما خسته شديم!"
اين اتفاق براي من و بچه هايم در طول چهارماه فرار و زندگي مخفي و پر اضطراب بارها روي مي داد. بارها خستگي و كلافگي ما را از پاي در مي آورد اما اميد باعث مي شد يكبار بنشينيم و از بالا تا پايين به كاري كه مي كنيم فكر كنيم. ما غالبا" از درون همين خستگي و بيم و اميد، دوباره به ياد كساني مي افتاديم كه بيش از اين هزينه داده و اكنون يا قرباني شده اند و يا در زندانها شكنجه مي شوند و آزار مي بينند. بعد انرژي ما بازسازي شده بود. راه مي افتاديم.
وقتي مبارزه زمانبر است و حريف مان از هيچ وحشي گري و سركوبي رويگردان نيست، ممكن است گاهي چنين شويم؛ خسته، و حتي نااميد. بهتر است اين وقتها بنشينيم و اول خستگي مان را از تن بيرون كنيم و بعد فكر كنيم. نبايد بگذاريم خستگي را با يأس و نااميدي اشتباه بگيريم. ما فقط خسته شده ايم و با كمي استراحت، دوباره همان مبارز قوي خواهيم بود. بايد ببينيم چطور مي شود بعد از اين خستگي، دوباره نيرو و انرژي گرفت؟ با اميد؟ با شعار؟ با تبليغات؟ من مي گويم با "آگاهي"! با آگاه شدن از آنچه واقعيت دارد مي توان اميدوار شد و يا نااميد!
كافي است چند ديده بان صادق بر بلندايي بروند و از آن بالا براي ما كه اين پايين نشسته ايم و خسته و احتمالا" نااميديم، شرح بدهند كه در صحنه واقعيت چه مي بينند؟ برايمان بگويند بيرون از اينجا، واقعيت آرايش نيروهاي ما و دشمن چطور است؟ و ما در صحنه واقعيت، در كجاي ميدان نبرد قرار داريم؟ همين. اين كار كيست؟ چه كساني مي توانند ديده بانان خوب و مورد وثوقي باشند و راستش را برايمان شرح بدهند؟ شايد تحليلگران. روزنامه نگاران. مفسران. و خود شما شهروندان آگاه.
دنيا تازه دارد تصاوير واقعي 22 بهمن را از فراز تبليغات ساختگي حكومت مي بيند. من در برنامه روز جمعه به بخشي از ديده هايم از اين حركت مردمي اشاراتي كردم. حالا مي خواهم آنها را فهرست وار بگويم. بگذاريد به عنوان يك تحليلگر از فراز يك بلندي كه مي توانم تقريبا" تمام صحنه نبرد را ببينم، برايتان شرح بدهم ما در چه وضعي قرار داريم و حكومت در چه وضعي است؟ بعد كه ديديم آرايش واقعي ما و آنها چگونه است، بنشينيم و ببينيم حالا چه بايد بكنيم؟ موافقيد؟


اول: روز 22 بهمن، كودتاچيان "تمام" نيروهاي خود را براي تصرف ميدان آزادي تهران آوردند. صف اتوبوسها و خاك سفري كه بر تن آن صدها هزار نفر نشسته است، گوياي همين واقعيت بود. اين جمعيت، "تمام دارائي حكومت" از مردم ايران بود. اين همه همان ميليونها نفري است كه آقاي خامنه اي مي گويد از نظام او حمايت مي كنند. آنها از تمام كشور توانستند همين مقدار را جمع آوري كنند تا ميدان آزادي را تصرف نمايند و البته در شهرستانها هم تظاهرات سنتي كم شماري برگزار شد. كودتاچيان قبلا" شهرستانها را با سركوب و ارعاب و بازداشت نيروهاي مؤثر، كنترل كرده بودند و حالا شهرستانها با جمعيتي خيلي به تظاهرات سنتي 22 بهمن مشغول بودند و نمايش ملت هميشه در صحنه در ميدان آزادي تهران برپا شد. حالا اگر تمام اين جمعيت را جمع بزنيم، آيا طرفداران حكومت اسلامي را مي توان با واحد "ميليونها" شمارش كرد؟ پس آنها پرشمار نيستند و در اقليت قرار دارند.
دوم: براي اولين بار بعد از سال 57، در راهپيمايي رسمي روز 22 بهمن، از ايران "دو صدا" بيرون آمد. يكي صداي رسمي حكومت بود كه باز براي جهان شاخ و شانه كشيد و دومي كه بسيار مهم بود صداي اعتراض و مخالفت مردم به اين حكومت بود. اين كار بزرگ را شما كرديد كه اكنون در رسانه هاي جهان از دو صداي ايرانيها سخن مي گويند.
سوم: حكومت مجبور شد لحن خود را حقيقي كند. لحن حكومتي ترسيده و وحشتزده كه با مردم داخل با زبان "باتوم" سخن گفت و با دنياي خارج با زبان تهديد و بمب و اورانيوم 20 درصدي حرف زد. اين لحن، لحن يك حكومت پيروز نيست.
چهارم: لحن پيام تشكر! خامنه اي از ملت هميشه در صحنه، سرشار بود از عصبيت و فحاشي با معترضان و تحقير آنان. آيا اين لحن يك رهبر پيروز است يا ادبيات يك رهبر زبون و شكست خورده و ترسيده؟ چه كسي آقاي خامنه اي را به اين حد از ترس و استيصال رسانده است؟ شما مردم. شما مردمي كه نبايد فراموش كنيد چقدر قدرت بالايي داريد.
پنجم: بعد از رد شدن وانت از روي مردم در عاشورا، تهديد معترضان به اينكه اگر 22 بهمن دستگير شويد، تا 20 فروردين علي الحساب در زندان مي مانيد، بعد از كشتن خواهر زاده موسوي و ضرب و شتم كروبي و حمله به سخنراني خاتمي در جماران، آنان و تمام معترضان بدون هراس به ميدان آمدند. باز كتك خوردند ولي آمدند. آيا اين نشانه شكست ماست؟
آيا همين چند نكته كوتاه، منشأ اميد است يا نااميدي؟ آيا داشتن چنين قدرتي در مردم، ما را اميدوارتر مي كند يا نااميد؟ من مي گويم تا چشمان فرزندان ما در زندانها به عمل و اقدام ماست، ما بهانه اي براي نااميدي نداريم. تا به هدف نهايي نرسيم، حق نداريم نااميد باشيم. مي توانيم خسته باشيم اما نااميد هرگز. يأس ما بهترين سلاح كودتاچيان است! پس اگرچه از نبرد با اين اختاپوس گهگاه خسته مي شويم، اما مبارزه را تا پيروزي ادامه مي دهيم! تمام دست و پاهاي اين اختاپوس را يك به يك قطع مي كنيم تا به رهايي برسيم و آزادي را در آغوش بگيريم. پس زنده باد اميد!


۴ نظر:

  1. سلام داداشی
    خیلی خوشحالم اولین نفرم که نظر میزام
    داداشی منو تنها نزاری بازم بیا پیشم منم میام باشه؟
    منم شاید بلاگفا رو ول کردم بهت خبر میدم
    مرسی

    پاسخحذف
  2. اینم واسه داداش گلم بیا عزیز دلم فیلتر شکن:

    http://www.hraicp.com/index.php?option=com_content&view=article&id=32:271188-4&catid=5:2010-01-30-23-04-46&Itemid=7

    پاسخحذف
  3. http://server25.hraicp.org/

    اینم هست

    پاسخحذف
  4. سلام داداش
    زود بیا مطلب مصدق بزرگ مرد تاریخ رو بزار باید اطلاع رسانی کنیم
    مرسی

    پاسخحذف